کد مطلب:245381 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:276

سؤالات یحیی بن اکثم در مجلس رسمی مأمون خلیفه عباسی از حضرت جواد و جواب آن با منط
سؤالات یحیی بن اكثم در مجلس رسمی مأمون خلیفه عباسی از حضرت جواد و جواب آن با منطق قوی استدلالی
در كتاب احتجاج طبرسی كه از كتب معتبره است روایت شده كه پس از اینكه مأمون خلیفه ی عباسی دختر خود ام الفضل را تزویج به اباجعفر حضرت امام محمد جواد علیه السلام نمود و نهمین نیر برج امامت صاحب مقام ولایت كلیه مطلقه داماد خلیفه ی عباسی گردید پیوسته در دارالاماره مجالسی تشكیل می گردید برای استفاده و استضائه از محضر انور امام جواد صلوات الله و سلامه علیه و اغلب علما و دانشمندان اهل تسنن و علماء و فقهای بزرگ مخصوصا مفتی اعظم یحیی بن اكثم در آن مجلس حضور می یافتند.

غالبا سائل مسائل یحیی بن اكثم بود یك روز سؤالات خود را خطاب به حضرت امام جواد علیه السلام بدین نحو شروع به پرسش از آن معدن و گنجینه ی علم و دانش نمود.

یحیی بن اكثم عرض كرد یابن رسول الله ما تقول فی الخبر الذی روی انه نزل جبرئیل علیه السلام علی رسول الله صلی الله علیه و آله و قال یا محمد ان الله عزوجل یقرئك السلام و یقول لك سل ابابكر هل هو راض عنی فانی عنه راض.

یحیی گفت چه می فرمائی ای پسر رسول الله درباره ی خبری كه روایت شده جبرئیل بر حضرت رسول الله صلی الله علیه و آله نازل شد و گفت یا محمد ذات اقدس الوهی سلامت می رساند و می فرماید از ابوبكر بپرس آیا او از من راضی است چه من از او راضی هستم.



[ صفحه 330]



فقال ابوجعفر علیه السلام لست بمنكر فضل ابی بكر و لكن یجب علی صاحب هذا الخبر ان یأخذ مثال الخبر الذی قاله رسول الله صلی الله علیه و آله فی حجة الوداع قد كثرت علی الكذابه و ستكثر فمن كذب علی متعمدا فلیتبوء مقعده من النار فاذا اتاكم الحدیث فاعرضوه علی كتاب الله و سنتی فما و افق كتاب الله و سنتی فخذوا به و ما خالف الله و سنتی فلا تأخذوا به و لیس یوافق هذا الخبر كتاب الله قال الله تعالی و لقد خلقنا الانسان و نعلم ما یوسوس به نفسه و نحن اقرب الیه من جبل الورید فالله عزوجل خفی علیه رضا ابی بكر من سخطه حتی سئل عن مكنون سره هذا مستحیل فی العقول.

حضرت ابی جعفر امام جواد علیه السلام فرمود من منكر فضل ابی بكر نیستم ولی لازم است بر صاحب این خبر اینكه در اخذ مثال اینگونه اخبار كه نقل می كند موافقت با كتاب الله داشته باشد (نه اینكه مخالف قرآن باشد) .

زیرا رسول الله صلی الله علیه و آله در حجةالوداع مردم را متوجه این نكته نمود و فرمود كذابین و دروغگویان به زودی به جعل حدیث پرداخته و احادیث بسیاری از قول من جعل خواهند كرد آگاه باشید هر كس به جعل حدیث پردازد و خبر دروغی از من نقل كند خداوند نشیمن گاه او را آتش جهنم قرار می دهد.

آنگاه یك قاعده ی كلیه ای را برای تشخیص حدیث صحیح از سقم بیان نمود و فرمود هرگاه حدیثی و خبری برای شما از قول من نقل كردند شما بایست آن حدیث را به كتاب الله و سنت من عرضه بدارید و منطبق كنید اگر مطابق و موافق با كتاب خدا و سنت من است آن را اخذ نمائید و بگیرید و در غیر این صورت یعنی چنانچه مخالف قرآن و سنت من باشد آن را طرد نموده و به دور اندازید. اكنون با این قاعده كلیه تأسیسیه عقل كل خاتم الانبیاء و الرسل این حدیث مذكور به هیچ وجه تطابق و توافق با كتاب الله ندارد بلكه مباینت و مخالفت با نص صریح قرآن دارد.

زیرا خداوند متعال جل جلاله در قرآن تصریح فرموده كه ما انسان را آفریدیم



[ صفحه 331]



و از وساوس نفسانی و افكار و اندیشه های درونی كه در او پدید می آید كاملا آگاهیم (و علم حضوری و شهودی به سراسر وجود او داریم) و این ما هستیم كه از رگ های گردن بندگان خود به آنان نزدیكتریم.

حال با این علم احاطی الهی و با این قرب و نزدیكی ذات ربوبی نسبت به خلق و بندگانش آیا می شود گفت كه العیاذ بالله از رضایت ابوبكر نسبت به خود بی خبر باشد و از رضا و سخط او بی اطلاع باشد كه از پیغمبرش حضرت ختمی مرتبت محمد صلی الله علیه و آله بپرسد كه تو سؤال كن از مكنون سر ابی بكر آیا او از من راضی است یا نه این سؤال از مستحیلات عقلیه است، بنابراین شك و شبهه ای نیست كه این حدیث مجعول است. یحیی بن اكثم كه در قبال سؤال خود جواب منطقی و استدلالی از حضرت جواد علیه السلام شنید و نتوانست منكر بطلان این حدیث مجعول شود سؤال دیگر نمود كه روایت شده (ان مثل ابی بكر و عمر فی الارض كمثل جبرئیل و میكائیل فی السماء) سؤال یحیی از حضرت اینكه عرض كرد روایت گردیده كه مثل شیخین ابوبكر و عمر در وجه الارض مثل ملكین جبرئیل و میكائیل است در آسمان فقال و هذا یجب ان ینظر فیه لان جبرئیل و میكائیل ملكان الله مقربان لم یعصیا الله قط و لم یفارقا طاعته لحظة واحدة و هما قد اشركا بالله عزوجل و ان اسلما بعد الشرك فكان اكثرا یا مهما الشرك بالله فمحال ان یشبهما.

حضرت امام جواد علیه السلام فرمود در این حدیث هم لازم است توجه نمود چگونه می شود مثل جبرئیل و میكائیل كه دو ملك مقرب خدا هستند و هرگز معصیت نكرده اند و لحظه ای از اطاعت حقتعالی غفلت ننموده اند این ملكان و فرشتگان مقرب الهی مساوی و یكسان باشند با آن دو نفر یعنی ابوبكر و عمر كه هر دو مشرك بودند هر چند پس از شرك اسلام آوردند ولی اكثر ایام زندگی آنان در شرك گذشته بود پس محال است كه آنها مثل جبرئیل و میكائیل باشند و این حدیث هم از مجعولات است و برهان عقلی و نقلی بطلان آن را



[ صفحه 332]



اثبات می كند.

قال یحیی و قد روی ایضا انهما سیداكهول اهل الجنة فما تقول فیه

یحیی بن اكثم محضر امام جواد علیه السلام عرض نمود روایت شده كه این دو نفر یعنی ابوبكر و عمر دو سید و بزرگ اهل بهشت خواهند بود در این باره چه می فرمائید.

حضرت امام جواد علیه السلام فرمود این روایت هم از مجعولات است و بطلان آن واضح و روشن است زیرا اهل بهشت همه جوان خواهند بود و اساسا در میان اهل بهشت پیری وجود نخواهد داشت واضع این خبر بنی امیه اند كه خواستند برای بزرگداشت ابوبكر و عمر روایتی جعل نمایند كه در قبال روایت مشهوره متواتر صادره از لسان حضرت رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم باشد كه فرمود (الحسن و الحسین سیدی شباب اهل الجنة) عبارت روایت در كتاب احتجاج طبرسی این است: فقال علیه السلام و هذا الخبر محال ایضا لان اهل الجنة كلهم یكونون شابا و لا یكون فیهم كهل و هذا الخبر وضعه بنوامیه المضادة الخبر الذی قال رسول الله صلی الله علیه و آله فی الحسن و الحسین بانهما سید اشباب اهل الجنة.

فقال یحیی بن اكثم و روی ان عمر بن خطاب سراج اهل الجنة، فقال علیه السلام و هذا ایضا محال لان فی الجنة ملائكة الله المقربین و آدم و محمد و جمیع الانبیاء و المرسلین لا تضیئی بانوارهم حتی تضیئی بنور عمر.

یحیی بن اكثم عرض كرد روایت شده اینكه عمر بن الخطاب سراج اهل بهشت است حضرت امام جواد علیه السلام فرمودند و هذا ایضا محال این خبر نیز محال است و بدیهی البطلان می باشد زیرا در بهشت ملائكة الله و فرشتگان مقرب الهی هستند در بهشت آدم و محمد خاتم النبیین و جمیع انبیا و مرسلین می باشند ایشان با اینكه همه مظاهر جمال رب متعال و همه مقربین حضرت رب العالمین هستند و همه دارای مقامات رفیعه و درجات عالیه اند نور



[ صفحه 333]



جمال آنان روشنی بخش بهشت نیست كه می بایست بنور چهره ی عمر بن خطاب بهشت روشن باشد (زهی تصور باطل زهی خیال محال).

در نظر نگارنده عمر نه تنها سراج اهل بهشت نیست بلكه با پرونده كثیفی كه دارد معلوم نیست مسكن این رجل جرمانیة الماهیه جنت باشد ولنعم ما قیل:



اذكرو الله كار هر قلاش نیست

(ارجعی) بر پای هر اوباش نیست



نوریان مر نوریان را طالبند

ناریان مر ناریان را جاذبند



تو طمع داری كه با صدها گناه

داخل جنت شوی ای رو سیاه



جای تو دوزخ بود ای بدسرشت

اهل ایمان را بود ماوی بهشت



نور ایمان خود سراج و روشنی است

چهره مؤمن سراج و روشنی است



قال یحیی بن اكثم قد روی ان النبی صلی الله علیه و آله قال لو لم ابعث لبعث عمر فقال علیه السلام كتاب الله اصدق من هذا الحدیث، یقول الله فی كتابه و اذ اخذنا من النبیین میثاقهم و منك و من نوح قد اخذالله میثاق النبیین فكیف یمكن ان یبدل میثاقه و كل الانبیاء علیهم السلام لم یشركوا طرفة عین فكیف یبعث بالنبوة من اشرك و كان اكثر ایامه مع الشرك بالله، و قال رسول الله صلی الله علیه و آله نبئت و آدم بین الروح و الجسد.

یحیی بن اكثم عرض كرد روایت شده كه حضرت نبی اكرم صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است اگر من مبعوث نشده بودم عمر مبعوث به نبوت و رسالت می شد.

حضرت امام جواد علیه السلام فرمود این روایت با كتاب الله مخالف است



[ صفحه 334]



زیرا ذات احدیت جلت عظمته در قرآن فرموده بیاد آور زمانی كه ما از تمام انبیاء و بالخصوص از تو و نوح عهد و پیمان گرفتیم با این وصف چگونه ممكن است میثاق و پیمان خود را مبدل سازد با اینكه قاطبه ی پیغمبران و سفراء الهی لحظه ای در عالم شرك به خدا نیاوردند حال چگونه امكان دارد خدای حكیم كسی را كه اكثر عمرش را در شرك بالله سپری نموده و مشرك بشرك جلی و خفی بوده او را به نبوت مبعوث نماید این از محالات است و پیغمبر اكرم صلی الله علیه و آله و سلم فرموده من رتبه نبوت ختمیه و رفعت این مقام و درجه شامخه را واجد بودم در حالی كه آدم ابوالبشر بین روح و جسد بود و نیز در روایت دیگر است كه فرمود: كنت نبیا و آدم بین الماء و الطین.



دمی كآدم میان ماء و طین بود

نبوت جان احمد را قرین بود



با این بیان محكم الاساس و البنیان بطلان خبر مربوط به عمر مجعولیتش ثابت و مبرهن است فقال یحیی بن اكثم و قد روی ایضا ان النبی صلی الله علیه و آله قال اما احتبس الوحی عنی قط الاطننة قد نزل علی آل الخطاب فقال علیه السلام هذا محال ایضا لانه لا یجوزان یشك النبی فی نبوته قال الله تعالی : الله یصطفی من الملائكة رسلا و من الناس فكیف یمكن ان یتنقل النبوة ممن اصطفاه الله تعالی الی من اشرك به.

یحیی بن اكثم گفت روایت شده از نبی اكرم صلی الله علیه و آله و سلم كه فرموده مدتی كه وحی الهی بر من نازل نشد من گمان كردم بر آل خطاب وحی نازل گردیده است.

حضرت جواد علیه السلام فرمود این امر نیز محال است و عقل آن را قبول نمی كند زیرا جایز نیست شخصیتی مانند عقل كل خاتم الانبیاء و الرسل كه در مقام فوأد و عقل بالمستفاد است و جمیع حقایق بر او مكشوف است و علم حضوری و شهود به ازل و ابد دارد شكی و ظنی و سهو و تردیدی در امور برایش



[ صفحه 335]



حاصل گردد. اساسا شك در ساحت مقام نبوت راه ندارد چه پیغمبر دارای مقام عصمت است پس به هیچ وجه جایز نیست كه او در نبوت خود شك نماید.

سلسله جلیله انبیا و رسل همه برگزیدگان از خلق خدایند خدای حكیم را مختارات و منتخبات و برگزیدگانی است در نظام احسن اتقن كه از جمله آنان فرشتگان مقرب و انسان های كامل از میان مردم می باشند كه به عنوان رسالت و سفارت الهیه منتخب و برگزیده گردیده اند.

قال الله تعالی : «الله یصطفی من الملائكة رسلا و من الناس» فكیف یمكن ان ینتقل النبوة ممن اصطفاه الله تعالی الی من اشرك به.

در این صورت و با وجود این اصطفا چگونه ممكن است خدای حكیم و عادل برگزیدگان خود را رها كند و منصب نبوت را كه شرطش عصمت است چنین مقامی را به كسی كه اكثر ایام زندگی او در شرك و كفر سپری گردید منتقل فرماید این امر محال عقلی است فثبت و تحقق كه این روایت نیز از اخبار مجعوله است.

قال یحیی بن اكثم : روی ان النبی صلی الله علیه و آله قال لو نزل العذاب لما نجا منه الا العمر.

فقال علیه السلام و هذا محال ایضا لان الله تعالی یقول و ما كان الله لیعذبهم و انت فیهم و ما كان الله معذبهم و هم یستغفرون فاخبر سبحانه انه لا یعذب احدا مادام فیهم و ماداموا یستغفرون.

یحیی بن اكثم عرض نمود روایت شده كه حضرت نبی اكرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود اگر عذاب الهی نازل شود نجات از عذاب پیدا نمی كند مگر عمر.

پس حضرت جواد علیه السلام فرمود این روایت نیز مجعول است و منطق وحی برخلاف آن است زیرا خدای متعال در قرآن می فرماید عذاب نمی كند ایشان را یعنی خلق و بندگان را در دنیا مادامی كه تو در میان آنها هستی و نیز



[ صفحه 336]



عذاب نمی كند ایشان را در حالی كه ایشان استغفار كنند پس ذات اقدس حق سبحانه و تعالی خبر داد كه احدی را عذاب نكند مادامی كه وجود پیغمبر رحمت حضرت ختمی مرتبت محمد (ص) در میان خلق و ملت خود می باشد و هم عذاب نمی كند ایشان را مادامی كه در پیشگاه خدای غفار استغفار نمایند.

نگارنده گوید این عدم عذاب و نزول بلیات سماوی از بركت وجود پیغمبر رحمت كه رحمت است وجودش برای عموم عالمیان بنص قرآن، و ما ارسلناك الا رحمة للعالمین (آیه 107 سوره انبیاء) ممكن است بگوئی حال كه وجود شخص پیغمبر خاتم در میان ما نیست می گویم دولت پیغمبر رحمت تا قیامت باقی است و عموم خلق در ظل و سایه ی دولت پیغمبر رحمت از عذاب سماوی مصون می باشند.



[ صفحه 337]